در راه ورده برف میآید
استاد دکتر شهریار شهیدی (متولد 23 فروردین 1343 خورشیدی در تهران) اصالتا"ساوجبلاغی است چون پدرش مرحوم «شمس الدین شهیدی» و مادرش بانو «زهره خدابنده لو» هر دو متولد روستای برغان - از توابع بخش چندار شهرستان ساوجبلاغ - هستند. دکتر شهیدی دانش آموخته کارشناسی روانشناسی عمومی (پلیتکنیک لندن)، کارشناسی ارشد روانشناسی پزشکی و سلامت (دانشگاه گیلفورد) و دکتری روانشناسی بالینی (دانشگاه لندن) است. وی از سال 1369 تا 1371 به عنوان استادیار روانشناسی سلامت در بخش روانپزشکی بیمارستان لندن و بیمارستان رویال فری لندن فعالیت کرد و از سال 1372 به بعد در دانشگاه شهید بهشتی تهران به عنوان استادیار و سپس دانشیار مشغول به کار شد.
دکتر شهیدی زمانی نایب رییس انجمن روانشناسی ایران و رییس شاخه روانشناسی بالینی انجمن روانشناسی بوده است. وی علاوه بر نگارش و ترجمه کتاب در حوزه روانشناسی، به کار ترجمه و سرایش شعر نیز اهتمام داشته و چنان که خود میگوید از دوران کودکی با دنیای شعر و ادبیات مأنوس بوده و این علاقه باعث شده تا با برگزاری جلساتی با عنوان «شعر درمانی» این شاخه از هنر را با روانشناسی پیوند دهد. تألیف کتاب «اصول و مبانی بهداشت روانی» ترجمه کتاب «رواندرمانی و معنویت»، ترجمه شعری از توماس الیوت با نام «دشت سترون» و چاپ مجموعه شعری با عنوان «پریشان یادها» برخی از مهمترین آثار شهیدی اند. شعر زیر را ایشان در سوگ پدرش سروده است. یادآوری می شود «ورده» روستایی است در نزدیکی برغان.
در راه ورده باد میآید
چندان که تک درخت توت کهنسال
با قامتی خمیده و لرزان
در اضطراب و ترس و پریشانیست
غمگین غروب سرد زمستانیست!
در راه ورده برف میآید
چندان که کوه سنگی مغرور
تندیس انجماد و سردی و ویرانیست
سبزینه بهار
خاطرهای مبهم است و دور
....
در راه ورده باد میآید
همواره تازیانه این باد برف و سوز
غوغا و نوحه و فریاد زاغها
آید به گوش هنوز
مردان سوگوار
نعش شهید خاطرهها را
از روی نهر یخ زده، از راه مال رو
بر دوش میبرند
سوی امامزاده متروک روستا
تا مشهد ترانه و نور و گل و صدا
تا مرز وحشت اهلی خوابها
تا آن سوی نهایت و پایان و انتها